فهرست مطالب
هر سازمان یا مجموعه کاری در کنار جذب مشتری در پی به خدمت گرفتن نیروهای کاری مستعد و ماهر است. برند کارفرما بنا به تصویری که در اذهان باقی میگذارد ممکن است باعث کشش یا دفع نیروهای کاری باشد. یک برند جذاب و حسن شهرت قطعا عامل مهم جذب نیروهای مدنظر سازمانی است. ما قصد داریم ضمن ارائه تعریف دقیقی از برند کارفرمایی، درباره چگونگی تقویت آن و همچنین نحوه جذب نیروهای مستعد کاری بگوییم:
برند کارفرمایی به مجموعه اقداماتی گفته میشود که یک شرکت برای ایجاد و تقویت تصویر و شهرت خود به عنوان یک کارفرما انجام میدهد. این اقدامات به منظور جذب و حفظ بهترین استعدادها در شرکت انجام میشود. برند کارفرمایی یک مفهوم کلی است که شامل عوامل مختلفی مانند فرهنگ سازمانی، مزایای شغلی، فرصتهای رشد و توسعه، ارزشهای شرکت و نحوه برخورد با کارمندان میشود.
ساختار سازمانی روابط بین بخشها مختلف سازمان را مشخص می کند و همچنین در این ساختار مسئولیت هر فرد تعیین می شود یکی از بخش های که برای تهیه چارت سازمانی بسیار درگیر است منابع انسانی یا HR است خود ساختار ابعاد ساختار سازمانی زیاد است و شاید تهیه ساختار اداری سخت باشد اما با تهیه این ساختار می توان اهداف، معماری و فرهنگ سازمانی را به درستی اجرا کرد.
اهمیت برند کارفرمایی در جذب نیروها و عوامل بهبود دهنده بهرهوری است. برند کارفرما یک سرمایهگذاری مهم برای شرکتها است که میتواند تأثیر زیادی بر موفقیت آنها داشته باشد. یک برند کارفرمای قدرتمند میتواند نرخ استعفا و گردش کارمند در شرکت شما را ۲۸ درصد کاهش دهد و هزینههای استخدام شما را به نصف کاهش دهد. علاوه بر این، اگر کارفرما به طور فعال برند خود را مدیریت کند، احتمال دارد تا ۷۵ درصد از افراد جویای کار برای کار در شرکت او علاقه نشان دهند و درخواست کنند.
فرض کنید یک جوینده کار برای شروع، قصد استفاده از «گوگل» دارد. او هنگام جستجو ممکن است از این عبارات در قسمت جستجو استفاده کند: «شرکتهای برتر برای کار کردن» یا «بهترین شرکت برای استخدام». بدیهی است جویندگان کار میخواهند برای شرکتی کار کنند که شهرت خوبی دارد و با کارمندان خوب رفتار میکند.
برند کارفرمایی و برند سازمانی دو مفهوم مرتبط با یکدیگر هستند که هر یک به جنبهای از یک سازمان میپردازند. برند سازمانی به مجموعه اقداماتی گفته میشود که یک شرکت برای ایجاد و تقویت تصویر و شهرت خود به عنوان یک شرکت انجام میدهد. این اقدامات به منظور افزایش آگاهی از برند و ایجاد یک رابطه مثبت با مشتریان، سهامداران و سایر ذینفعان انجام میشود.
تفاوت اصلی بین برند کارفرمایی و برند سازمانی در این است که برند کارفرمایی بر روی تصویر و شهرت یک شرکت به عنوان یک کارفرما تمرکز دارد، در حالی که برند سازمانی بر روی تصویر و شهرت یک شرکت به عنوان یک کل تمرکز دارد. در واقع، برند کارفرمایی بخشی از برند سازمانی است.
یک برند کارفرمایی قوی میتواند به تقویت برند سازمانی کمک کند. به عنوان مثال، اگر یک شرکت دارای یک برند کارفرمایی قوی باشد که بر روی ایجاد یک محیط کاری جذاب و حمایتکننده تمرکز دارد، این امر میتواند به افزایش رضایت مشتریان و بهبود عملکرد شرکت منجر شود. بنابراین، هر دو برند کارفرمایی و برند سازمانی برای موفقیت یک شرکت مهم هستند. شرکتها باید به طور همزمان بر روی هر دو این جنبهها سرمایهگذاری کنند تا بتوانند تصویر و شهرت مثبتی در ذهن مخاطبان خود ایجاد کنند.
برند کارفرمایی برای میزان موفقیت یا شکست روشهای خود نیاز به شاخصهایی برای اندازهگیری دارد. شاخصهای برند کارفرمایی ابزارهایی هستند که برای اندازهگیری موفقیت برند کارفرمایی استفاده میشوند. این شاخصها میتوانند به شرکتها کمک کنند تا عملکرد برند کارفرمایی خود را ارزیابی کنند و اقدامات لازم را برای بهبود آن انجام دهند. شاخصهای برند کارفرمایی را میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد:
این شاخصها به صورت عددی قابل اندازهگیری هستند. برخی از نمونههای شاخصهای کمی برند کارفرمایی عبارتند از:
این شاخصها به صورت کیفی قابل اندازهگیری هستند. برخی از نمونههای شاخصهای کیفی برند کارفرمایی عبارتند از:
انتخاب شاخصهای مناسب برای اندازهگیری برند کارفرما به اهداف شرکت بستگی دارد. شرکتها باید شاخصهایی را انتخاب کنند که برای آنها مهم هستند و میتوانند به آنها کمک کنند تا پیشرفت خود را در زمینه برند کارفرمایی اندازهگیری کنند.
تقویت برند کارفرمایی یک فرایند زمانبر و مداوم است که باید به طور منظم ارزیابی و بهبود یابد. شرکتها باید با در نظر گرفتن اهداف و استراتژیهای خود، اقدامات مناسبی را برای تقویت برند کارفرمایی خود انجام دهند:
اولین قدم در تقویت برند کارفرمایی، تعریف اهداف و استراتژیهای آن است. شرکتها باید مشخص کنند که میخواهند چه تصویری از خود به عنوان یک کارفرما ایجاد کنند و برای رسیدن به این تصویر چه اقداماتی انجام خواهند داد.
قبل از شروع اقدامات برای تقویت برند کارفرمایی، شرکتها باید تصویر فعلی خود را به عنوان یک کارفرما ارزیابی کنند. این ارزیابی میتواند با انجام نظرسنجی از کارمندان و کارجویان انجام شود.
پیام برند کارفرمایی باید به همه کارکنان شرکت ابلاغ شود. کارکنان باید بدانند که شرکت چه تصویری از خود به عنوان یک کارفرما ارائه میدهد و چگونه میتوانند به تقویت این تصویر کمک کنند.
محیط کاری یکی از مهمترین عوامل در شکلگیری برند کارفرمایی است. شرکتها باید تلاش کنند تا محیط کاری جذاب و حمایتکنندهای برای کارکنان خود ایجاد کنند.
مزایای شغلی رقابتی میتواند به شرکتها کمک کند تا در میان کارجویان به عنوان یک گزینه جذاب ظاهر شوند. شرکتها باید مزایای شغلی خود را به طور منظم ارزیابی و به روز کنند.
کارمندان به دنبال شرکتهایی هستند که به آنها فرصت رشد و توسعه میدهند. شرکتها باید برنامههای آموزشی و توسعهای مناسبی برای کارکنان خود ارائه دهند.
نحوه برخورد شرکت با کارمندان خود میتواند تأثیر زیادی بر برند کارفرمایی آن داشته باشد. شرکتها باید به کارمندان خود احترام بگذارند و با آنها به طور عادلانه رفتار کنند.
اهمیت برند کارفرمایی در یک مجموعه، بسیار بالاست. سازمانها برای برندینگ کارفرمایی باید روی توسعه و بهبود همه مولفههای داخلی و خارجی تمرکز کنند. این کار به سازمانها کمک میکند تا بهترین استعدادها را جذب و حفظ کنند و به اهداف تجاری خود دست یابند. مولفههای برند کارفرمایی را میتوان به دو دسته داخلی و خارجی تقسیم کرد:
مولفههای داخلی برند کارفرمایی مربوط به تجربه کارمندان در سازمان هستند. این مولفهها شامل موارد زیر میشوند:
فرهنگ سازمانی مجموعه ای از ارزش ها، باورها و رفتارهایی است که در یک سازمان وجود دارد. فرهنگ سازمانی می تواند بر نحوه عملکرد کارکنان، احساس آنها در مورد کارشان و میزان رضایت شغلی آنها تأثیر بگذارد.
ارزشها مواردی هستند که یک سازمان برای آنها ارزش قائل است. ارزشها میتوانند به کارکنان کمک کنند تا احساس کنند که در سازمانی مناسب کار میکنند و با اهداف آن همسو هستند.
مزایا شامل مزایای مالی و غیرمالی است که یک سازمان به کارکنان خود ارائه میدهد. مزایا میتوانند به کارکنان کمک کنند تا احساس کنند که ارزشمند هستند و از کار خود حمایت میشوند.
فرصتهای شغلی شامل فرصتهای رشد و پیشرفت، آموزش و توسعه و چالش های شغلی است. فرصتهای شغلی میتوانند به کارکنان کمک کنند تا احساس کنند که در سازمان به آنها فرصت داده میشود تا پیشرفت کنند و به اهداف خود برسند.
مولفههای خارجی برند کارفرمایی مربوط به تصویری است که یک سازمان در ذهن کارجویان و سایر ذینفعان ایجاد میکند. این مولفهها شامل موارد زیر میشوند:
آگاهی از برند میزان آشنایی افراد با یک سازمان است. آگاهی از برند میتواند از طریق تبلیغات، بازاریابی و روابط عمومی افزایش یابد.
محبوبیت برند میزان تمایل افراد به کار در یک سازمان است. محبوبیت برند میتواند از طریق عوامل مختلفی مانند فرهنگ سازمانی، ارزش ها و مزایا شکل بگیرد.
اعتبار برند میزان قابل اعتماد بودن یک سازمان است. اعتبار برند میتواند از طریق عملکرد سازمان در زمینههای مختلف مانند کیفیت محصولات و خدمات، اخلاق تجاری و مسئولیت اجتماعی شکل بگیرد.
یک برند کارفرمایی قوی میتواند به شرکتها در موارد زیر کمک کند:
کارجویان به دنبال شرکتهایی هستند که محیط کاری جذاب و حمایتکننده داشته باشند. یک برند کارفرمایی قوی میتواند به شرکتها کمک کند تا در میان کارجویان به عنوان یک گزینه جذاب ظاهر شوند.
کارمندانی که از کار خود رضایت دارند، کمتر احتمال دارد که شرکت خود را ترک کنند. یک برند کارفرمایی قوی میتواند به شرکتها کمک کند تا کارکنان فعلی خود را راضی نگه دارند.
کارمندانی که از کار خود رضایت دارند، معمولاً بهرهوری بیشتری دارند. یک برند کارفرمایی قوی میتواند به شرکتها کمک کند تا باعث افزایش بهرهوری کارکنان خودشوند.
ارتقای برند کارفرمایی یکی از اهداف شرکتها و سازمانهای موفق است. این برنامهریزی میتواند در نهایت ایجاد کننده یک برند کارفرمای قدرتمند باشد. برای رسیدن به این هدف شرکتها باید اقدامات زیر را انجام دهند:
اولین قدم در ایجاد یک برند کارفرمایی قوی، تعریف اهداف و استراتژیهای آن است. شرکتها باید مشخص کنند که میخواهند چه تصویری از خود به عنوان یک کارفرما ایجاد کنند و برای رسیدن به این تصویر چه اقداماتی انجام خواهند داد.
قبل از شروع اقدامات برای تقویت برند کارفرمایی، شرکتها باید تصویر فعلی خود را به عنوان یک کارفرما ارزیابی کنند. این ارزیابی میتواند با انجام نظرسنجی از کارمندان و کارجویان انجام شود.
پیام برند کارفرمایی باید به همه کارکنان شرکت ابلاغ شود. کارکنان باید بدانند که شرکت چه تصویری از خود به عنوان یک کارفرما ارائه میدهد و چگونه میتوانند به تقویت این تصویر کمک کنند.
محیط کاری یکی از مهمترین عوامل در شکلگیری برند کارفرمایی است. شرکتها باید تلاش کنند تا محیط کاری جذاب و حمایتکنندهای برای کارکنان خود ایجاد کنند.
مزایای شغلی رقابتی میتواند به شرکتها کمک کند تا در میان کارجویان به عنوان یک گزینه جذاب ظاهر شوند. شرکتها باید مزایای شغلی خود را به طور منظم ارزیابی و به روز کنند.
کارمندان به دنبال شرکتهایی هستند که به آنها فرصت رشد و توسعه میدهند. شرکتها باید برنامههای آموزشی و توسعهای مناسبی برای کارکنان خود ارائه دهند.
نحوه برخورد شرکت با کارمندان خود میتواند تأثیر زیادی بر برند کارفرمایی آن داشته باشد. شرکتها باید به کارمندان خود احترام بگذارند و با آنها به طور عادلانه رفتار کنند.
برای تعیین استراتژی برند کارفرمایی، اولین قدم این است که یک کارفرما با شاخصههای مثبت باشید! دومین قدم این است که کاری را که به عنوان کارفرما انجام میدهید در خارج از سازمان تبلیغ کنید. به طور کلی برای تبدیل شدن به یک کارفرمای خوب، باید به نحوه برخورد خود با کسانی که با شرکت شما در تعامل هستند، فکر کنید، چه آنهایی که استخدام کردهاید چه نه. برای تعیین استراتژی برندینگ کارفرما میتوان این مراحل را انجام داد:
تفاوت بین برند کارفرمایی و برند تجاری به نوع مخاطب و هدفگذاری آنها برمیگردد. در زیر توضیح مختصری از هر یک آورده شده است:
مخاطب: برند کارفرمایی روی کارکنان و کارجویان تمرکز دارد، در حالی که برند تجاری روی مشتریان و مصرفکنندگان تمرکز دارد.
هدف: برند کارفرمایی به دنبال ایجاد یک محیط کاری جذاب و ارتقاء جایگاه شرکت به عنوان یک کارفرمای عالی است، در حالی که برند تجاری به دنبال افزایش فروش و وفاداری مشتری است.
پیام و محتوا: پیام برند کارفرمایی حول موضوعات شغلی و فرهنگی میچرخد، در حالی که پیام برند تجاری بر ویژگیهای محصول و خدمات و ارزش ارائه شده به مشتری تمرکز دارد.
به طور حتم مطالعه و بررسی برندهای کارفرمایی موفق میتواند در طراحی و ارتقا برند شرکتها و سازمانهای نوپا مفید و راهگشا باشد. در اینجا چند نمونه از برندهای کارفرمایی موفق را ذکر میکنیم:
Google: شناخته شده به خاطر فرهنگ سازمانی باز و نوآورانه، ارائه فرصتهای آموزشی و توسعه شغلی گسترده، اهمیت به تنوع و شمول، و محیط کاری خلاقانه و تسهیلات رفاهی بینظیر.
Salesforce: متعهد به مسئولیت اجتماعی و محیط زیست، فرهنگ کاری بر پایه اعتماد، نوآوری و برابری، سیاستهای تعادل کار و زندگی، و برنامههای متنوع برای توسعه حرفهای.
Microsoft: تأکید بر نوآوری و یادگیری مستمر، فرصتهای زیادی برای رشد و توسعه حرفهای، فرهنگ کاری حمایتی، و برنامههای سلامت و رفاه کارکنان.
LinkedIn: اهمیت به ارتباطات و توسعه حرفهای، فرهنگ کاری حمایتی و تیممحور، برنامههای آموزشی، و فرصتهای شبکهسازی.
Adobe: فرهنگ نوآورانه و حمایتی، ارائه فرصتهای خلاقیت و ابتکار به کارکنان، تسهیلات رفاهی، و حمایت از تعادل کار و زندگی.
HubSpot: فرهنگ کاری شفاف و حمایتگر، تمرکز بر آموزش و توسعه کارکنان، سیاستهای کاری منعطف، و فرهنگ شفاف و حمایتگر.
برای اندازهگیری میزان موفقیت برند کارفرمایی، میتوان از مجموعهای از معیارها و ابزارهای اندازهگیری استفاده کرد. این معیارها به شرکتها کمک میکند تا نقاط قوت و ضعف برند کارفرمایی خود را شناسایی کرده و برنامههایی برای بهبود آن طراحی کنند. این معیارها عبارتند از:
نرخ نگهداشت کارکنان: نشاندهنده میزان رضایت و تعهد کارکنان نسبت به شرکت است.
نرخ ترک خدمت: میزان افرادی که شرکت را ترک میکنند یا نرخ خروج کارکنان میتواند نشاندهنده نارضایتی یا مشکلات در محیط کاری باشد.
نرخ پذیرش پیشنهاد شغلی: نشاندهنده جذابیت پیشنهادهای شغلی و تصویر مثبت شرکت به عنوان کارفرما است.
نظرسنجیهای رضایت کارکنان: بازخورد مستقیم از کارکنان درباره فرهنگ سازمانی، شرایط کاری، فرصتهای توسعه و غیره را ارائه میدهد.
نرخ مشارکت کارکنان: میزان تعهد و انگیزه کارکنان برای مشارکت فعال در فعالیتهای شرکت را نشان میدهد.
زمان پر کردن موقعیتهای شغلی خالی: نشاندهنده کارایی فرآیندهای جذب و استخدام و جذابیت شرکت برای کارجویان است.
برند کارفرمایی در رتبهبندیها و نظرسنجیها: مقایسه شرکت با رقبا در نظرسنجیها و رتبهبندیهای مختلف مانند Glassdoor ،LinkedIn و Great Place to Work.
نرخ مراجعه کارکنان: نشاندهنده این است که کارکنان کنونی شرکت را به عنوان یک محل کار خوب به دیگران توصیه میکنند.
برندینگ آنلاین و حضور در رسانههای اجتماعی: نشاندهنده تعامل و تصویر مثبت شرکت در پلتفرمهای مختلف آنلاین است.
پرسشنامههای خروج: ارائه بازخورد از کارکنانی که ترک کار میکنند یا همان مصاحبه خروج و شناسایی نقاط ضعف و قوت برند کارفرمایی.
در برخی از سازمانها ممکن است تنها یک نفر به عنوان مسئول برند کارفرمایی و ساخت و ارتقای آن تعیین شود و در برخی دیگر و این مسئولیت میتواند به صورت تیمی و یا بین چند نفر تقسیم شود. ساختار و اندازه تیم مسئول برند کارفرمایی بستگی به اندازه سازمان، نیازها و اهداف آن دارد. آنچه میتوان در خصوص مسئولیت برند کارفرمایی در سازمانها گفت این است که در صورت تعیین یک فرد واحد، بازهم این مجموعه سازمان و کارکنان و تیمهای مدیریت هستند که باید در ساخت برند کارفرمایی مشارکت کنند.
چند نقش و همکاریهای مختلف که میتوانند در مدیریت برند کارفرمایی در یک سازمان مشارکت داشته باشند عبارتند از:
مدیر برند کارفرمایی: فردی که رهبری و هماهنگی کلیه فعالیتهای مرتبط با برند کارفرما را بر عهده دارد.
متخصص منابع انسانی: این افراد میتوانند در فرآیند جذب و نگهداشت استعدادها، تحقیقات بازار کار و ارتباط با کارکنان نقش داشته باشند.
متخصص بازاریابی: تیم بازاریابی میتواند در طراحی و اجرای کمپینهای تبلیغاتی و بازاریابی برای جذب استعدادها مشارکت کند.
متخصص روابط عمومی: این افراد میتوانند در ارتباط با رسانهها و مدیریت تصویر عمومی شرکت نقش داشته باشند.
تیم رسانههای اجتماعی: افراد مسئول رسانههای اجتماعی در ایجاد و مدیریت حضور شرکت در رسانههای اجتماعی و انتشار محتوا نقش دارند.
تیم داخلی و ارتباطات: این تیم مسئول ایجاد و مدیریت ارتباطات داخلی برای تقویت فرهنگ سازمانی و اطلاعرسانی به کارکنان است.
بنابراین، مسئولیت برند کارفرمایی میتواند یک تلاش تیمی و مشترک باشد که افراد مختلف با تخصصهای گوناگون در آن نقش دارند. این همکاری میتواند تضمین کند که تصویر شرکت به عنوان یک کارفرما به شکلی جامع و هماهنگ به کارکنان حال و آینده منتقل شود.
برند کارفرمایی یا Employer Branding تصویری است که یک سازمان در ذهن کارجویان، کارکنان فعلی و سایر ذینفعان ایجاد میکند. این تصویر بر اساس عوامل مختلفی مانند فرهنگ سازمانی، ارزشها، مزایا و فرصتهای شغلی شکل میگیرد. برند کارفرما عاملی برای جذب نیروهای مستعد و ماهر است. یک کارفرما برای ارتقای برندینگ کارفرمایی نیاز به تعیین اهداف و استراتژی ها دارد. کارفرما با شناخت عوامل تاثیرگذار بر برند کارفرما و شاخصها میتواند چهره برند خود را تقویت کند.